به اسکیمو یخ بفروش

سرانجام فروشنده ی جوان برای کار در دفتر رئیس پذیرفته شد. رئیس به او گفت:ای جوان تو باید خوشحال باشی که من تو را در اینجا پذیرفته ام تا قل از تو پنج فروشنده را رد کردم فروشنده جوان:می دانم قربان من هر پنج تای آنها بوده ام. کارمند جدیدی در شرکت بیمه از نماینده موفقی در این شرکت پرسید:چه وقت از یک مشتری که ممکن است از شما یک سهم خریداری کند نا امید میشوید در حالی که او از افرادی است که بسیار سخت قانع میشود و تمامی تلاش ها بی فایده است؟ نماینده قاطعانه جواب داد که:به این بستگی دارد که کدام یک از ما قبل از دیگری میمیرد!

فروشگاه اینترنتی کتابزون