مسافران مرگ
قیمت : 400,000تومان
چند صباحی است کە مجموعەای چهار جلدی با عنوان “مسافران مرگ” که ترجمانی از کتاب “شایەتحاڵەکانی ئەنفال” بە قلم عارف قربانی و مترجمی آقای مرتضی مرادی (#ئارما) روانەی بازار کتاب شده است.
واقعەی “انفال” که بە نظر من میتوانست نقطەی عطفی برای نیل به آرزوهای دستنیافتنی ملتی ستمدیده و صد البتە ستمپذیر باشد. اینکە میگویم ظلم پذیر و بە زانو دراورده شده و همیشه تسلیم، به هیچ وجهە توهین نیست، بلکه واقعیتی است که همیشه آنرا نفی کردەایم. ما خود را پشت جملاتی به مراتب توهینآمیزتر پنهان کردەایم، کوردهای شجاع، مرزداران بیباک، …. از کدام شجاعت سخن میرانیم؟ تا دهن باز میکنیم که نکتەای را گوشزد کنیم فیالفور: کوردها همە نوع مرگ را تجربە کردەاند …. اما هیچگاه از ترس نمردەاند!!!!!
جملەای فانتزی، بدرد نخور، بیمایه و محتوا که حالت همان قاقالیلی برای کودکان است.
از بد حادثە ملت ما بارها و بارها از “ترس” مردە است، این را میتوان در گفتەهای مسافران مرگ با گوشت و خون حس کرد و نیازی هم به دلیل و برهان ندارد. وقتی سرگذشت “گەلاوێژ ئادەم کەریم” زنی که با خانوادەاش از بمباران شیمایی حلبچه جان بدر میبرد و پس از کلی فراز و نشیب و بدبختی بە امید عفو عمومی از اردوگاه پاوه راهی سفر مرگ میشود را میخواندم حس عجیبی سرتاپای وجودم ر لبریز میکرد، او با دقت یک رماننویس چیرەدست زوایای پیدا و پنهان سفر مرگبار خود را بیان میکند و نهایتا آنجا که میگوید: مادر شوهرم میخواست جنازەی اکرم (شوهر گەلاوێژ و جگرگوشەی این پیرزن) را بخورد تا مبادا جنازەی اکرم خوراک سگهای سیاه شود…
ای کاش بجای آنکه قلبمان از ماجرا ترکیدە شود، فکرمان منفجر شود و بجای همدردی همفکری کنیم کە چرا چنین زندگی خفتباری را به مرگ ترجیح میدادەاند؟ چرا اکثریت زندانیان نۆگرەسەلمان و تۆپزاوا به حال مردگان این اردوگاهها غبطە میخورند کە راحت شدند اما دعا میکنند کە وقتی جلادان میآیند نام آنها در میان لیست مرگ نباشد! چرا؟ چرا با وجود آنکه میدانستند که اکثرشان میمیرند حاضر به قیام یا اعتراض نشدند؟ مگر تعداد جلادان بیشتر از مسافران مرگ است؟