خاما

نویسنده :
ناشر :
موضوع اصلی :
موضوع فرعی :
زبان :
فارسی
نوبت چاپ :
17
سال چاپ :
1400
وزن :
630
قطع/نوع جلد :
گالینگور
تعداد صفحه :
448
شابک :
9786003840324
تعداد :
1
موجود نمی باشد
تعداد بازدید این محصول : 598
معرفی کالا

کم کم خاما را هم گم کردم. به جای این که به خاما فکر کنم، صورت دایه می آمد جلوی چشمانم. باب چه حالی شده بود؟ تا به حال نشده بود این طور سر به هوا و بی خبر پا به کوچه هایی بگذارم که مدام از توی دل خودشان، کوچه ای دیگر را پیش پای آدم می گذاشتند و معلوم نبود آخر این کوچه پسکوچه ها به دل کدام کوچه یا راهی روشن می شود.

تو گویی تمام شب را راه رفته بودم. دل شب تابستان هم داغ بود. نشستم کنار سکوی خانه ای. خنکای سکو به تن ام راه داد که ببردم به آواجیق؛ به یاد خاما.

-خلیل! کاش می شد تمام شب ها را برویم به گله چرانی و روزها بگیریم بخوابیم.

خواب توی چشمانم نشت کرده بود؛ جالب این که برای اولین بار احساس می کردم پاهایم خواب رفته اند یا می روند.

پاره ای نور از پنجره ای دیدم. دلم انگار روشن شد. پنجره ی روشن نشان ام می داد کسی بیدار است. می شود از او راه را پرسید. خامای خیالم خوشحال شد.

-برو!

فروشگاه اینترنتی کتابزون

نظرات کاربران
تا کنون دیدگاهی برای این کالا ثبت نشده است، شما اولین نفر باشید...